حکایت عشق

گنجینه مطالب ادبی و عشقولانه

حکایت عشق

گنجینه مطالب ادبی و عشقولانه

بهار گذشته

 
به خاطر تو گذشتم، ز یادگار گذشته
تو هم گذشتی، و حیران شدم به کار گذشته
 
گذشت عمر عزیز و تو را ندیده گذشتم
ز خاطرات غم انگیز انتظار گذشته
 
بشوی ازرخ زرد من ای سرشک خدا را
غبار حسرت و اندوه روزگار گذشته
 
بهار زندگیم شد خزان و خیر ندیدم
نه از خزان کنونی ، نه از بهار گذشته
 
نشاط و شور جوانی، ز کف به عشق تو دادم
ز کوی خویش مرانم، به اعتبار گذشته
 
به بی قراری من دل بسوزدت ز محبت
بیاد خوشتنآری، اگر قرار گذشته
 
امید زندگیم بودی و، ز دست برفتی
کنون ترانه سرایم به یاد یار گذشته
 
شعر از معینی کرمانشاهی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد